کلام
سیاه چشمِ من
سینه بر قسمهایت گشوده ام
که کلام نگفته ی آخرینم تو هستی.
اکنون کجاوه ی اول می گذرد
پیام آور زخمهای کهنه
که پیک شرابی می گشایدش
کجاوه ی میلادم
که بوی قصیل خوش دارد.
بازو گشوده ام
که کجاوه ی آخرین رسیده است
نگاه میکنم
و می پذیرم
که ترا بنام شب بو صدا کنم
و خاموش بنشینم.
محمدرضا فشاهی
از کتاب "رایا" - 1349
* متنِ کتابی که در درسترس ماست، به نظر اشکالاتی دارد. در کتاب هست "کجاوی میلادم / که بوی قصیل خوش دارد" که نباید درست باشد، ما هم نوشتیم "کجاوه ی میلادم / که بوی خوش قصیل دارد" و ازاین دست در کتاب نه اندک است. گاهی الفی از "را" افتاده یا... بازسپاریِ احتمالیِ کتاب شاید نیاز به تصحیح داشته باشد به قاعده ی قدما. اگر فشاهی و کتاب بر ما خرده نگیرند.