۱۳۹۱۰۹۲۰

«تجربه‌ی شعر» کارِ فیروز ناجی و حمایتِ بیژن الهی در تماشا


«تجربه‌ی شعر» کارِ فیروز ناجی و حمایتِ بیژن الهی در تماشا

چند نکته در مقدمه‌ی  «تجربه‌ی شعر»   فیروز ناجی

   اگر درست یادم مانده باشد این «تجربه شعر» از اواخر سال 1353 می آغازد و شعرهای بیژن الهی می‌افتد به شماره‌ی ویژه‌ی عید نوروز و باقی در سال 1354. اما جایی یادداشت کرده‌ام اولین «تجربه‌ی شعر» که ترجمه‌ی شعرهای «یانیس ریتسوس» است، شماره‌ی 195 مجله است و آخرینِ آن، شعرهای محمود شجاعی می‌شود شماره 209. «ظابطه»ی بنیادیِ این مجموعه «انتخاب»، شاعرانِ بی‌کتاب است که به ترتیب از این قرار‌اند:

شماره 195- سیزده شعر از «یانیس ریتسوس»، گردانده‌ی «طاهر علفی» || چهار شاعر به یک قلم یا یک شاعر در چهار شماره، حلولِ «‌آلبرتو کایرو» در «فرناندو په‌سوآ»، گردانده‌ی «طاهر علفی»
شماره 196- «آلوارود کامپوس»، گردانده‌ی «طاهر علفی» «گیوم آپولینر»، گردانده‌ی «فیروز ناجی» «سیلویا پلاث»، گردانده‌ی «فرهاد آرام»
شماره 197 - «فیروز ناجی»، هشت شعر خورخه لوئیس بورخس»، چهار شعر، گردانده‌ی «علی مولانا»
شماره 198 - ده شعر از «آسیپ ماندلشتام» در کار «بیژن الهی»
شماره 199 - پنج شعراز «جوزپ‌په اونگارت‌تی»، گردانده‌ی «فیروز ناجی»، (با یاری‌های دوستش «بیژن الهی») || «هوشنگ چالنگی»، هفت شعر
شماره 200 - شش شعر از «آرتور رمبو» در کار «بیژن الهی»
شماره 202 - «فیروز ناجی»، پنج شعر و هشت شعر از دو دوره‌ی قدیمی
شماره 203 - یازده شعر از «رضا زاهد» (از دوره‌ی «هواخواهی‌ها»)
شماره 204 - شعرهایی از سه دوره‌ی دیروزین «بیژن الهی» (دوره‌ی «سیاه سرایش پارسی»: 1349-1350 ، «نحو محو»: 1350 ، «علف دیمی»: 1350)
شماره 205 - برانداختن درخت در جنگل طلاجو، هفت شعر از «بهرام اردبیلی»
شماره 206 - شعرهایی از «مجید فروتن» (1349-1350)
شماره 207 - هشت شعر دیگر از «رضا زاهد» (از دوره‌ی «هواخواهی‌ها»)
شماره 208 - شعرهایی از «کنستانتین کاوافی» در کار «بیژن الهی» (با «اشاره» خود الهی در اطراف کاوافی و زبانِ او و زبانِ ترجمه‌هاش)
شماره 209 - «محمود شجاعی» (1321-1349): چند شعر، ترکیب‌های جانبی در زمینه‌ی آرامش

فیروز ناجی (کسی از او خبر دارد؟) در آخرین شماره‌ی دوره‌ی «تجربه شعر» ذیلِ توضیح کوتاهی درباره‌ی شجاعی نوشته [شاعران این دوره، تک‌تک، آدمهای مستقلی هستند: نه به موجی برخاسته‌اند و نه در حجمی می‌گنجند. «موج» و «حجم» فقط فریب و گول دیگران بوده‌ست، با قیل و قالهای همیشگی که در برابرش خاموشی، هنوز، «مشرب» ماست.]

پیشِ اسمِ شجاعی تاریخ ولادت و مرگ آمده انگار و این، به معنایی فقط، درست است. ایشان زنده‌اند و روزگار به خاموشی می‌گذرانند. صفحه‌ای به نام شجاعی در فیس‌بوک، عزیزانی راه انداخته‌اند و اطلاعات بیشتری از  ایشان در آنجا دیدنی‌ست. این‌ها البته به حسابِ‌ در حجاب نشستن و دلخوری [مصطلحِ ذهن‌های خشک‌اندیش] نیست.

از مجید فروتن، کاش شعرهای بیشتری منتشر می‌شد، که غریب‌ترین شاعر این جمع است. غریب است، یعنی خبری از او نیست و شعرهاش جایی نیست و خودش ناپیدا. این سطرهای او می‌توانست راهی باشد، هم-«سایه» با «رضا زاهد» یا کنارِ او، در کارِ آوردنِ زبانِ حماسی به قالبِ شعرهایی امروزی و منفرد:

[ پیش از‌ آن که ابرها بنشینند
مرا به گیسو داری

در مرگ
از دهان مرده‌ام میاویزی

مرا به گیسو داری
و نمی‌دانی
آنگاه که مرده‌ایم
اندوه نیز مرده است]

از این دوره، جز یک ترجمه، باقی همه از «بیژن الهی‌»ست و نام‌های مستعار «طاهر علفی» و «علی مولانا» و «فرهاد آرام» نیز مانند «فرود خسروانی» همه بیژن الهی هستند، یا الهی اینهاست. به هر حال این رفتار «په‌سوا» ییِ الهی و قرابتِ نامِ «علفی» با نامِ حقیقیِ بهرام اردبیلی از انتخاب‌ها و منظورهای او بوده است. این منظور و توجهِ تام را می‌شود «هوشیاری» یا «دقت» نامید، یا «طراحیِ مدام». از نامِ کتاب‌ِ شعر و ترجمه‌ها، تا چینشِ شعرها در صفحات، رسم الخط، شکلِ حروف، انتخابِ برابرنهاده‌ها، نوع چیدمان کتاب‌ها، اختیار اسم‌های مستعار در چند وجه، به دست دادنِ همیشگیِ «مراجع» حرف‌ها و حتی منابع واژگان از محمد مقدم تا تندرکیا، انتخابِ مجلاتِ و محلِ نشرِ کارها، انتخاب وصی، سفارش‌ها، پانویس‌های متعدد و چندباره بر شعرهای ترجمه و از این دست. الهی مدام در کار انتخاب، طراحی و شکل دادن به جهانِ متنِ خویش است.

سه دوره‌ی شعرهای الهی اینجا، نمونه‌وار، پیداست. نمونه‌هایی نیز در «جزوه شعر» و «خوشه» و باز گزیده‌ی اینها در «این شماره با تاخیر 6» می‌شود دید. اما ذیلِ «اشاره» بر گردانده‌ی خودش از «کاوافی» با شماره‌ی 2 می‌نویسد: [کوششهای من از چند سال پیش تا به حال  (به صورت فکرهایی از 48، به صورت شعرهایی از بهار 49: «دوره‌ی سیاه سرایش پارسی» ــ با ادامه‌یی که دارد و خواهد داشت در «کشیده می‌شویم به آغاز ماجرایی نو») برای پروردن یک زبان خاص، که تلفیق زبان نوشتاری با زبان گفتاری تنها یک از ظواهر آن است، در دنباله‌ی خود، گردانده‌ی حاضر را در بر گرفت...]
کاش این «کشیده می‌شویم به آغاز ماجرایی نو» نوشته شده باشد و در «کتابِ دیدنِ بیژن الهی» بشود خواند.

خیالِ پخش کردنِ این چیزی که می‌بینید را نداشتم، یک تذکر از دو سه دوست باعث شد. کیفیتِ نسخه‌ی کتابخانه مجلس از مجله‌ی تماشا در انتشار دی‌وی‌دی‌های معمولیِ آنها گاهی مبهم است و اینها شاید روشن‌تر. جز شماره‌ی ویژه‌ی نوروز که از آنجا گرفته شد. کیفیتِ این نسخه هم برای امکان انتشار و استفاده‌ی راحت‌تر ، اندکی بد شده. شکل انگشت‌ها هم نشد که بردارم، ببخشید. مجله‌های تماشا را شاید پاییز 1389 از کتابخانه‌ی شاعرِ «شعبده‌بازِ» اصفهانی، آقای «حسین مزاجی» امانت گرفتیم، و در عصری بی‌هوده عکس‌برداری شد.
باقیِ این تلاش‌ها  و رگه‌های ترجمه و شعرهای مدفون در مجلات و مطبوعاتِ قدیم، کاش به شکلی دقیق و منظم و مجموع‌تر منتشر شود.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

زنده باد

mohammad گفت...

سلام
من هم قصد داشتم تجربه شعر رو صفحاتشو اسکن بگیرم و آماده کنم ولی دیدم شما زحمت این کار رو کشیدید ممنونم
شاید حالا شعر شاعرانی که بعدها به شاعران ناب سرا معروف شدند و منوچهر آتشی شعرهایشان را چاپ کرد در تماشا بتوانم اسکن بگیرم
و نیز یک سوال
اجازه ی استفاده از مطالب مربوط به بیژن الهی را در صفحه فیسبوک بیژن الهی می‌دهید؟
ممنونم و مسرور که با اینجا آشنا شدم

mohammad گفت...

سلام
من هم قصد داشتم تجربه شعر رو صفحاتشو اسکن بگیرم و آماده کنم ولی دیدم شما زحمت این کار رو کشیدید ممنونم
شاید حالا شعر شاعرانی که بعدها به شاعران ناب سرا معروف شدند و منوچهر آتشی شعرهایشان را چاپ کرد در تماشا بتوانم اسکن بگیرم
و نیز یک سوال
اجازه ی استفاده از مطالب مربوط به بیژن الهی را در صفحه فیسبوک بیژن الهی می‌دهید؟
ممنونم و مسرور که با اینجا آشنا شدم

mohammad گفت...

سلام
من هم قصد داشتم تجربه شعر رو صفحاتشو اسکن بگیرم و آماده کنم ولی دیدم شما زحمت این کار رو کشیدید ممنونم
شاید حالا شعر شاعرانی که بعدها به شاعران ناب سرا معروف شدند و منوچهر آتشی شعرهایشان را چاپ کرد در تماشا بتوانم اسکن بگیرم
و نیز یک سوال
اجازه ی استفاده از مطالب مربوط به بیژن الهی را در صفحه فیسبوک بیژن الهی می‌دهید؟
ممنونم و مسرور که با اینجا آشنا شدم

ناشناس گفت...

دوست عزیز طاهر علفی اسم مستعار الهی نیست اسم اصلی بهرام اردبلی هست طاهر علفی اردبییلی...عکس سنگ مقبره بهرام را بنگرید: بهرام علفی اردبیلی... و نیز علی مولانا نیز اسم مستعار نیست

اوستا پرهیزگار گفت...

با سلام
ظاهرن علی مولانا شخصی حقیقی بوده (ناشناس برای من) که در عکسی در کنار الهی و علیزاده دیده میشود. نشر یافته در فیس بوک سلمی الهی

mana-ravanbod گفت...

این داستان اسم مستعار، بعدِ وجه پسواییِ قضیه بی‌مزه می‌شود. حالا ممکن است ضرورت زمانی یا فردی داشته باشد ولی باید روزی (بخصوص بعدِ مرگِ نویسنده) فاش شود، نه که پنهان شود.
در مورد این چندتا اسم هم جوانب پنهانش هنوز روشن نیست، صراحت نداریم، ولی هنوز، به دلایلی بر حرف خودم مومن هستم.