§
اجرای
فارسیِ «یک سر شب»ِ (بدون سکون و کسره و نیمفاصله) «ساموئل بکت»، کارِ «کیوان
طهماسبیان»، از روی فرانسهی بکت و اجرای انگلیسیِ خود بکت، -که پیشتر در «شبکه
آفتاب» منتشر شده بود- حالا دوزبانه و با
اجازه، به همراه گزارشی از شیوهی کارِ بکت در اصل و رفتار مترجم در فارسی، میتوانید
بردارید:
§
در روزگار اینترنت، و خاصه اگر
متنی از بکت باشد، پرگوییست که این تکه از دلِ فلان متن در آمده که سال بهمان به
فرانسه داده فلانجا منتشر شود و بعد چه میشود که برای کجا انگلیسیش را اجرا میکند
و الی آخر. هرکس بخواهد میرود ببیند. حرفی
که بماند روایت فارسی و گزارش معطوف به کار است که آقای طهماسبیان دادهاند. وقتی
دوزبانه است، انگشت گذاشتن بر چنین و چنان بودن فلان جمله و ریزهکاریها و گشتهای
زبانی مترجم هم از لذتهای فردیست تا روزی که در هیئت کتاب منتشر شود این متن و
ترجمههای جناب ایشان از بکت –که حاصل چند سال کار و تدقیق است.
§
تابلو
ویوانها، یا صحنهی زنده، در تاریخ هنر و ذائقهی دورهای نیمقرنی (آخر قرن
نوزده تا دو دههی نخست قرن بیستم) اهمیت دارند: تصاویری زنده اما بیحرکت، دکوپاژ
شده، با همراهی موسیقی زنده یا اجرای شعری، بازنمایی و ازآنخودسازیِ تابلویی
مشهور یا صحنهای مشخص (حتی گاهی قابی چوبی نیز در صحنه کار میشد مابهازای قاب
تابلوی نقاشی)، با نورپردازی و لباس مفصل،
شاید حدود سیچهل ثانیه و نه بیشتر: ژست، ژست محض، لحظههایی بارور از فرط
بیحرکتیِ صحنه، و پر از خیالپردازی: یک محاکات غریب، محاکاتی با فضائی
زمانی و مکانی در بین دو چیز، این چیزی که هست، با همهی این نورها و آن لباسها و
قاب و همه و همه، «همان» نیست، «همانگونه» است: انگار. میتوانی در
فاصلهی آن سیچهل ثانیه، خیال کنی این چرا افتاده، آن چرا ایستاده، اگر فردِ سومی
برسد (که خودت باشی) چه خیال میکند و چه میبیند؟ لباسها؟ ژستها؟
بعد از «سطح»،
از «دیدن» و ترکیب کردن، میماند "اگر": اگر زن بچرخد چه میشود؟
اگر باران بزند؟ انگار زن شکل گلی خشک میخواهد بشود، اگر بازتر دیده میشد؟ و
همین که هیچ نمی جنبد از جا تو بازی میکنی، وارد بازی شدی الساعه: اگر...
انگار...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر