صدای چکه در اتاقی که نیستم/ از یادداشتهای پراکنده برای مهرا
آمده بودم اینجا دراز بکشم آرام باشم تا روزها بگذرد و گرمای روز را به شب بیاورم شاید دردی دوا شود. نشد.
تمامِ روز از شرجی و گرما دریا روی سینهام افتاده که بلند نمیشود. هر جای خالی را بخار پر کرده جای هوا.
شب هم که میشود، تمامِ شب فکر میکنم در فضای اتاقی که من نیستم صدای چکهی آبی میآید که بند نمیشود.
شکم میگیرد و شکل میبندد قطره تا بیافتد به سنگ سفیدی و هنوز که نیفتاده روی سینه شرجی نشسته از بخار.
بوریای باریک بافته رمل به پوستم رسانده - کلافهام کند
ترميل.[تَ] (ع مص) بافتن يا باريك بافتن بوريا را. (منتهى الارب) (ناظم الاطباء). باريك بافتن بافته را. (اقرب الموارد) (المنجد). || خون آلود كردن. (تاج المصادر بيهقى). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچيز گردانيدن. (منتهى الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). || ناسره كردن سخن را. (از المنجد). تزييف كلام. (اقرب الموارد). || رمل بر خط پاشيدن. (از المنجد). ريگ پاشيدن نويسنده بر نوشتهء خود تا مركب آن خشك شود. و اين از لغات مولده است. (از اقرب الموارد). || آلوده شدن تير به خون. (از اقرب الموارد). آلوده شدن جامه به خون. (از المنجد). || ارمله گرديدن زن. (منتهى الارب) (ناظم الاطباء). بى شوى شدن زن با مرگ شوهر. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر