۱۳۹۰۰۶۳۱

تمایز / تشخص ، نقد / خشونت – (یک پیشینه و متن) -

پیشینه:

پس از سالها انتظار، کتابِ "تمایز" از پیر بوردیو به فارسی ترجمه شد. برگردانِ حسن چاوشیان، نشر ثالث، 1390

دو نقد بر ترجمه‌های چاوشیان در ضمیمه‌ی نقد و بررسی کتابِ مهرنامه‌ی شماره 13 منتشر شد. شهرام پرستش و هادی جلیلی. نقدِ شهرام پرستش در اینترنت (تا جایی من سراغ گرفتم) موجود نیست، و نقدِ آقای جلیل در وبلاگِ شخصیِ ایشان موجود است.(+) آقای پرستش از شرحِ جایگاهِ کلاسیکِ این کتاب آغاز کرده‌اند و پرهیز از شتاب را در ترجمه‌ی این آثار کلاسیک جامعه‌شناسی توضیح داده‌اند؛ کارنامه‌ی چاوشیان را وارسی کرده‌اند، در باب زبان بوردیو و دیرفهم بودنِ آن توضیح داده‌اند و در آخر هم نکاتی گذرا را در ترجمه‌ی تمایز گوشزد کرده‌اند. در یک مصاحبه هم به تاریخ 5 مرداد 1390 در روزنامه روزگار، همین حرفها را گاهی مفصل‌تر گفته‌اند.(+) نقدِ آقای جلیلی بیشتر ناظر بر ترجمه‌ی کتاب "جامعه‌شناسی انتقادی"‌ از حسن چاوشیان است، در سه قسمت: بی‌معنا بودن جملات، بی‌معنا یا نادرست بودن معادل‌ها، و پایبند نبودن به اخلاق حرفه‌ای.

در مهرنامه‌ی شماره‌ی 14 مترجمِ تمایز، آقای چاوشیان در سه صفحه به نقد‌ها پاسخ داده‌اند. پی‌دی‌افِ این متن را در وبلاگِ آقای جلیلی می‌توانید ببینید. ایشان نقدها را شبه‌نقد نامیده‌اند و طعنه و کنایه‌های زیادی به کار برده‌اند، اما در عین حال به اغلبِ نکات مطرح در نقدها –از جمله اینکه کلمات بسیاری و بعضی جملات که برگرداندنشان سخت بوده و در ترجمه‌ی ایشان حذف شده‌اند- جواب نداده‌اند بلکه کارنامه‌ی علمیِ آقای پرستش متلک انداخته‌اند و از هر دو خواسته‌اند تمام کتابِ مثلن 800 صفحه‌ای را ملاک قضاوت قرار دهند و نه چند صفحه را.

متن:

در ضمیمه‌ی نقد وبررسیِ کتابِ مهرنامه‌ی شماره 15، نیمه‌ی دوم شهریور 1390، باز هادی جلیلی و شهرام پرستش به نقدِ مترجمِ تمایز جواب داده‌اند. نقدِ آقای جلیلی در وبلاگِ خودشان موجود است. (+) جلیلی به درخواستِ چاوشیان از کتابِ دیگری موارد دیگری را ذکر کرده‌اند که می‌توانید بخوانید. اما آقای پرستش در جوابیه‌ی خودشان، پس از تدقیق در چند اصطلاح کلیدیِ بوردیو و نکاتِ فنیِ ترجمه از جمله لحن، سبک و ساختار جمله‌ها، در انتهای متن چند جمله‌ی درخشان دارند. از آنجا که در اینترنت متنِ این نقد یافت نمی‌شود، جملاتِ از پاراگراف آخر را اینجا می‌آورم.

«...

در خاتمه می‌خواهم درباره این روزها بگویم که خوانشِ خشونت از چهره‌ مخدوش و درهم ریخته جامعه ما به هیچ نوع کرامت خاصی از جمله علم‌الاجتماع نیاز ندارد، زیرا خراش‌های آن تا عمق جان رسیده است. قتل‌ها و تجاوزهایی که نه در بیابان، بلکه در خیابان‌های شهر صورت می‌گیرند، تنها نشانه‌های این خشونت عریان نیستند، بلکه استفاده از زبان به منزله‌ آلت قتاله نیز محصول آن است. این نوع استفاده بیمارگونه از زبان به بخش‌های محتلف جامعه سرایت کرده و تا حد ممکن همه گیر شده است. ساز و کار تولید خشونت و بازتولید آن در زبان را می‌توان مثل هرتا مولر به سرزمینی بازگرداند که در آن گوجه‌های سبز مرگ می‌آفرینند، و کام مردم را با بدبینی و نفرت تلخ می‌کنند. سرراست این است که پاسخ‌نامه حسن چاوشیان مشحون از نفرت و خشونت و تحقیر عریان است. وقتی از همان ابتدا او می‌خواهد نه به نقد بلکه به شبه نقد پاسخ گوید، چرا نباید یاد قتل‌هایی افتاد که بر سر ناموسی بوده‌اند که به عنوان تنها حقیقت ممکن گمان می‌رفته دیگران حرمتش را رعایت نکرده‌اند... »

....

صبحِ روزی که یکی دیگر، از پسِ بسیاری، در ملا عام به دار آویخته شدند و پانزده هزار نفر به تماشا رفتند، این مجله روی دکه‌ها رفت. در همین مجله، صفحه‌ی 189 محمود کیانوش مطلبی دارد با عنوان «مریدِ پاچه‌گیر» و شرح برخوردهایش با جلال آل‌احمد و خاطراتی از سیروس طاهباز و ناصر وثوقی. در همانِ مهرنامه‌ی 13 که اولین‌ نقدهای پرستش و جلیلی منتشر شد، یک مصاحبهِ کوتاه هم با ناصر فکوهی هست، که می‌گوید متن را مطابقت نداده و نظری ندارد و بعد یک صفحه در بابِ این کتاب و بوردیو حرف می‌زند، ولی کاری با ترجمه ندارد.

هادی جلیلی در وبلاگ شخصی صفحه‌ای باز کرده‌اند با عنوان « ترجمه‌ و تألیف‌های نامفهوم از همه جا!» یا "بی‌معنا‌ها" که به مرور مطالبی به آن اضافه می‌شوند.

هیچ نظری موجود نیست: