بیهوشانه در شب بارانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینجا را فراموش نکردهام.
همین حالا
که آسمان تهران بارانیست و فنجان وفادار قهوهام پیشِ دست که البته نه جز به حد
مزه در آن ریختهام (حیف قهوههایی که به ناچاری سرازیرِ سینک میشوند)، بگویم که
اینجا را فراموش نمیتوانم بکنم. شاید روزی باید بنشینم و چیزهایی که جاهای دیگر
به شکلی فراهم کردهام اینجا بگذارم برای تاریخ شخصی خودم و برای آرشیو و برای
ماندگارترشدنشان.
پس شروع میکنم
و بی آداب و ترتیبی چیزهایی اینجا باز میگذارم، بار نه، دقیقن باز میگذارم به
مرور و چیزهایی مینویسم به آهستگی.
شاید اگر
شب بارانی نبود و من بیخواب نبودم و کتاب خوبِ پیشِ دست سرحالم نیاورده بود اینها
را نمینوشتم.
تا دستِ
خالی اینها را روانه نکرده باشم نقاشیِ بیهوشانهی چینی را پیوست میکنم از
هنرمندی که در حدود ۱۱۹۵ تا ۱۲۲۴ میلادی میدانیم کار میکرده و به اعتبار جستجوی
کوتاه من شای کوی تلفظ میشود اسمش؛ عنوان
نقاشی هم چیزی در این حدود: قایق بادبانیِ افتاده در طوفان.
Xia Gui
- Sailboat
in Rainstorm
و موسیقیِ بیهشانهی «در باران»ِ هوشیار خیام و میلاد محمدی
از آلبوم «موسیقی برای تار و پیانو». از اینجا بشنوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر