۱۳۸۸۰۷۲۹

رنج

.
زندگی سراسر رنج است. شاید نوشتن، حرف زدن، و دیدارهای دور و نزدیک، گاهی، تا حدی، از حادِ رنج بکاهد.
زندگی کردن در تهران، در مرزِ تحمل شدن، تا حدِ تحمل کردن، رنج آور است.
برنهادنِ رنجی بر دیگریِ لابد رنجور، بیماری نیست؟
تحمل کردنِ تهران، اگر یک شهر باشد، از تحمل کردنِ یک نفر، اگر احمق باشد راحت تر است.
زندگی کردن با آدمِ احمق، تبلیغاتِ دلسترِ متروی تهران را توی حلقت فرومیکند.
حرف زدن با کسی که شبِ اول، همسایه ی قرنا قرنِ تو باشد، کمی از حادِ رنج و تهران و حماقت می کاهد.
.

۱ نظر:

Unknown گفت...

اینو هستم:
زندگی کردن با آدمِ احمق، تبلیغاتِ دلسترِ متروی تهران را توی حلقت فرومیکند...
و لین را هم کمی:
حرف زدن با کسی که شبِ اول، همسایه ی قرنا قرنِ تو باشد، کمی از حادِ رنج و تهران و حماقت می کاهد.