پادگانی ها (یک)
بدون ترتیب
دست و صورتمان را همانجایی می شوییم که ظرفها، و دستهای از توالت درآمده را.
این پزشکِ اصفهانیِ بهداری هم زر مفت میزند. اما شبها آواز می خواند وقتی تنهاست. من هم پاس می دهم.
تا الان که دارد صبح می شود، گربه ی مادر سه چهار بار دزدکی آمده تو و بچه اش را شیر داده.
شاید خوابم ببرد
سه روز مانده بروم
بهداری پادگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر