۱۳۹۵۱۱۰۲

با خیال من یکی‌تر -5 (برای شب غم وباران تهران)

ـــــــــــــــــ
با خیال من یکی‌تر -5
ـــــــــــــــــ

برای این شب‌ها که غم دارد و سحر نه


ǀ بتهوون سرجیو چیلیبیداکه ǀ اورتور تراژدی اگمونت ǀ ارکستر فیلارمونیک برلین ǀ 1950ǀ



ǀ Beethoven ǀ Egmont Overture (Berliner Philharmoniker, Sergiu Celibidache) ǀ 1950 ǀ
ـــــ
این اجرای فیلارمونیک برلین از کار بتهوون (اورتور اگمونت) است به رهبری سرجیو چیلیبیداکه در سال ۱۹۵۰، بر ویرانه‌های فیلارمونیک سابق. بتهوون کار را در سال ۱۸۱۰ برای تراژدی اگمونت گوته نوشته. بدبختانه اطلاع موسیقیاییِ من کمتر از حتی معرفیِ درست این قطعه است.
رهبر ارکستر غریق صداهاست. صحنه غریق ویرانه‌های جنگ. ملتی از پس فاجعه و جنگی بزرگ و سرشکستگیِ جهانی می‌خواهد برخیزد و باید تکلیفش را با هیتلر و بوی گوشت سوخته روشن کند.
تهران حالتی از فلج و استیصال دارد. غم تنها واکنش انسانی مشترک است و شاید حدّتِ غم کارساز شود.
ــــــــــــــــــــ
از نامه‌‌ی یک دوست:
چه بنویسم؟
شب غم است. ساعات بعد که هفته آغاز می‌شود روزهای تدلیس و دریدن و انکار خواهد بود. می‌دانی لابد جنوبی‌های به کسی که صدای حزن‌انگیزی در خواندن دارد می‌گویند صدای «غم‌سرشت»ی دارد، یعنی ادای غم در نمی‌آورد بلکه خود صداش از سرشت غم‌آلود بوده است. چند وقتی‌ست دارم باور می‌کنم مرگ حق است بخصوص در ایران و این غم‌سرشتیِ ما موقتی نیست.
چه کار باید کرد؟
چه کاری می‌شود کرد؟
جز اینکه انتظار کشدار خبری موثق بشنوی و نشنوی، به آسمان شهر خیره شوی، بخوابی، به اخبار نگاه کنی، نه چیزی بخوانی نه چیزی بنویسی. و غم تلنبار شود وقتی ببینی که چقدر موهومات و بی‌خردی و خیال و حماقت بر همه چیز خیمه زده است...

هیچ نظری موجود نیست: