۱۳۹۵۱۰۱۸

مُکَیِّفاتِ بُریدِه - 3 (واسکو پوپا-احمد میرعلایی)

مُکَیِّفاتِ بُریدِه - 3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این فایل از روی نسخه‌ی کپیِ قدیمیِ دوستی فراهم شد و مشخصات آن شماره‌ی جُنگِ اصفهان معلومم نشد. پیشتر در همین وبلاگ شعرهایی از پوپا به ترجمه‌ای دیگر از مجله‌ی اندیشه و هنر نقل آورده بودم و در آستانه‌ی آن، به غلط، این ترجمه‌ی میرعلایی را در مجله‌ی فرهنگ و زندگی سراغ داده بودم. این واسپردن کفاره‌ی آن گناه، با عذری بدتر از گناه و آنهم مشخص نبودنِ شماره و تاریخِ انتشارِ مأخذ. شعرهای پوپا برای من و این رفیقِ راه همیشه جای‌گاهی جدا داشته و لذتی غریب، که سبب شده با هرکه حرفِ شعر می‌شود لابد حرف پوپا وسط بیاید و، از شما چه پنهان، اولین دست‌ورزی‌های ترجمه‌ی شعرمان نیز همان گزیده‌ی پوپا به انگلیسی بود. ساختن جهانی شعری هزارراه دارد که همیشه از پسِ خلق بر همه بدیهی می‌شود، این کار پوپا هم چنان بداهتی دارد که حتا هیوز را متأثر می‌کند؛ تکرار نباید کرد که تأثیر خیلی فرق دارد با تقلید. شعر ایران هم در جاهایی متأثر است اگر آشکار نیست، از نشناختنِ پوپاست یا از نخواندنِ دقیقِ شعرها نمی‌دانم. شاید موفق‌ترینِ آنها شعبده‌باز حسین مزاجی باشد که دیده نشد و حیف. این فرم را شاعر ما در شعبده‌باز به ساختی نمایشی می‌برد که مشخصاً ترکیبی‌ست از نمایش شعبده‌بازی و امکانات تئاتر؛ یعنی هم شعبده‌باز را و آن کنش جادوییِ او را می‌بینیم ــ‌در «خرقِ» روابطِ علّیِ جهانِ معمول و طرح‌افکندنِ روابطی جدید در دلِ همین جهان موجودــ و هم به کار بردن و بهره بردن و بازساختنِ امکاناتی از قبیل صحنه و زمان و پرده‌پرده کردنِ نمایش و ترکیبِ گفتار و کنش، که در نظر من هوشمندانه‌ترینِ شکلِ مواجه است با امکاناتِ زبان و شعبده. و شعبده‌ی شعر ممکن می‌شود. این صفحاتِ کیف‌آور را به یاد سه نفر آماده کردم: شاعر شعبده‌بازمان حسین مزاجی، ع. م. رفیق همراهِ پوپا دوست و محمود نیکبخت که اول‌بار پوپا نشانمان داد.
م. روانبد
زمستانِ ۱۳۹۵
مردادِ تهران
[حجم فایل ممکن نشد که کمتر شود. شرمنده‌ام که بیخودی حجیم است.]

۱ نظر:

ناشناس گفت...

شرمنده نباش جوون. سرتو بالا بگیر