یادداشتها
برای مهرا – سه
خانهی خالیِ سوخته
از والری و الهی نقل است که : "ورد باید به زبان غریب باشد" شاید چون غریب در ذهن شکلی میگیرد هر بار، مثلها ابرها. میشود فضای خالی را (مثل تنهاییهای گاه گاه) با خیالِ چیزی پر کرد، این کودک یا این بیابانی بزرگ، منعکس در آسمان.
امروز از خانهی کوچکی عبور کردم، از پنجره گچهای سوخته دید داشت، آتشی که قدیمها حیاط را خالی کرده بود، خانه را متروک. لحظهی چشم چرخاندن، خاطرم به خانه آمد، به این که اتاقِ متروکم از پسِ آتشی قدیمی، از کوچه پیدا نیست؛ کارگرهای هتلِ بزرگِ همسایه میبینند، و کبوترِ خاکستری که عصرها پشتِ توری مینشیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر